مردم سال شصت و یک هجری چه کسانی بودند؟
اغلب مردم سنه شصت و یک هجری قمری کسانی بودند که در دوره عثمان به دنیا آمده؛ در پایان عهد علی (ع) رشد یافته بودند. اکنون، در دوره معاویه، اینان حتی از تاریخچه زمامداری معاویه در دمشق خاطره ای روشن نداشتند. معاویه بن ابی سفیان ولایت شام را از خلیفه اول گرفته بود و اکنون نزدیک به چهل سال از آن دوران میگذرد.
در کتاب پس از پنجاه سال در این باره آمده:
«« پنجاه ساله های این نسل پیغمبر را ندیده بودند و شصت ساله ها هنگام مرگ وی ده ساله بودند. از آنان که پیامبر را دیده و صحبت او را یافته بودند چند تنی باقی بود که در کوفه، مدینه، مکه و یا دمشق به سر میبردند. اکثریت مردم، به خصوص طبقه جوان که چرخ فعالیت اجتماع را به حرکت در می آوردند یعنی آنان که سال عمرشان بین بیست و پنج تا سی و پنج سال بود آنچه از نظام اسلامی پیش چشم داشتند، حکومتی بود که مغیر? بن شعبه؛ سعید بن عاص؛ ولید؛ عمرو بن سعید؛ و دیگر اشراف زاده های قریش اداره می کردند، مردمانی فاسق، ستمکار مال اندوز، تجمل دوست، و از همه بدتر نژادپرست بودند »»
حسین (ع) برای بیداری مردم چه کرد؟
یک سال پیش از آنکه معاویه بمیرد، حسین بن علی (ع) در ایام حج؛ بنی هاشم را از مردان و زنان و موالیان آنها، پسرخواندگان و هم پیمانانشان و نیز آشنایان، انصار و اهل بیت خویش را گرد آوردند و آنگاه رسولانی اعزام داشتند که : " یک نفر از اصحاب رسول خدا که معروف به زهد و صلاح و عبادت است فرو مگذارید، مگر آنکه همه را در سرزمین منا نزد من گرد آورید."
در سرزمین منا؛ در خیمه بزرگ و برافراشته آن حضرت، دویست نفر از اصحاب رسول خدا که هنوز حیات داشتند و پانصد نفر از تابعین گرد آمدند. پس حسین بن علی در میان آنان به پاخاست و پس از حمد و ثنای خدا فرمود " این طاغی با ما و شیعیان ما آن کرد که شما دیده اید و دانسته اید و شاهدید .. اینک من با شما سخنی دارم که اگر بر صدق آن باور دارید مرا تصدیق کنید و اگر نه، تکذیب؛ و از شما به حقی که خدا را و رسول خدا را بر شماست و به قرابتی که با رسول شما دارم، می خواهم که این مقام و مجلس را و آنچه از من شنیده اید، به شهرهای خویش بازبرید و در میان قبایل و عشایر و امانتداران و موثقین خویش بازگو کنید و آنان را به حقی که برای ما اهل بیت میشناسید دعوت کنید که من می ترسم این امر فراموش شود و حق از میان برود و باطل غلبه یابد .. اگر چه خداوند تحقق نور خویش را هر چند کافران نخواهند، باتمام میرساند"
آنگاه همه آیاتی را که در شان اهل بیت نازل شده است فرا خواند وتفسیر کرد و از گفتار رسول خدا نیز آنچه را که در شان ایشان بود سخنی فرو مگذاشت مگر آنکه روایت کرد و بر این همه سخنی نبود مگر آنکه صحابه رسول خدا می گفتند : " اللهم نعم، آری خدایا ما این همه را شنیده ایم و بر آن شهادت می دهیم." و تابعین نیز می گفتند: " آفریدگارا، ما نیز این سخنان را از صحابه ای که مورد وثوق و موتمن ما بوده اند شنیده ایم."
و از جمله آن مناشدات این بود " خدا را مگر نه اینکه رسول خدا می گفت هر که می پندارد که مرا دوست می دارد وعلی را مبغوض، بداند که دروغ می گوید؟ و از میان جمع کسی پرسید یا رسول اله چگونه این تلازم وجود دارد؟ و رسول خدا جواب گفت: زیرا علی از من و من از او هستم؛ هر آن که حب او را در دل دارد، به حقیقت من را دوست میدارد و آن که مرا دوست دارد، به حقیقت حب خدا در دل اوست و آن که با علی بغض می ورزد به حقیقت مرا مبغوض داشته است و آن که با من بغض ورزد، به حقیقت بغض خدا راست که در دل دارد. و آنها میگفتند: آی آفریدگارا، شنیده ایم و بر آن شهادت می دهیم."
و بر همین پیمان، پیمانی که با حسین بن علی (ع) بسته بودند، پراکنده شدند تا این همه را در میان قبایل و عشایر و امانتداران و موثقین خویش بازگو کنند.
یک سال بعد معاویه مرد و یزید بر سلطنت خویش از مردم بیعت گرفت ! ! ؟
امام حسین (ع) هر چند فرزندی به نام عبدالله نداشتند اما به این عنوان ملقب شدند، زیرا از هر کس تا روز قیامت هر عمل بندگی و عبودیت سر بزند به برکت خون ایشان می باشد و برای همیشه پدر بندگی و بندگان خدا هستند ما نیز بندگی و هم ایمان را مدیون او هستیم. او تمام مصادیق بندگی را به گونه ای به جا آورد که هیچ کس نکرد.
نمازش – زکاتش – مناجات – سعی صفا و مروه – ایثار و سخاوتش و خونش باعث شد که ما بنده خدا بمانیم و بندگی خدا را به جای آوریم
او با خون خود خونها را به جوش می آورد تا بر علیه یزید و یزیدیان قیام کنند.
امام حسین (ع) نمرده است او شهید شده و به فرموده قران کریم شهدا زنده اند و در نزد پروردگار خویش روزی می خورند .
آری او زنده است و دو ویژگی حیات که عبارت است از ( درک و شعور و عقل) را دارند یعنی هم در عالم همه چیز را می بینند و درک می کنند و هم قدرت انجام کارها را در این دنیا دارند، انجام کارهایی که شاید در نظر ما بسیار بزرگ و ناممکن باشد ولی او میتواند چون زنده است؛ شهید شده است ولی نمرده.
پس ای ابا عبدالله، ای پدر معنویت و عبودیت و بندگی؛ ما از شر منافقان و فتنه گران این زمان به خدا پناه برده و از شما کمک و مدد می طلبیم.
از تو میخواهیم ای سرور آزادگان و ای مولای بندگان که شیعیان و پیروانت و دوستداران و کشور اسلامیمان را از شر این فتنه آخرالزمانی رهایی بخشی و تو خود پناه و حافظ رهبر عزیزمان باشی و اعتقاد کامل و راسخ داریم که خون تو حافظ ماست.
از تو میخواهم که برای ما دعا کنید تا بتوانیم پاسدار خون شما و شهیدان انقلابمان باشیم و دعا کنید همیشه و همه وقت با ولایت شما زنده باشیم و زندگی کنیم و دعا کنید برای تعجیل در فرج حضرت صاحب الزمان (عج) تا هرچه زودتر بیایند و این پرچم را بسلامت به دست ایشان برسانیم.
آری یا اباعبدالله دستمان را بگیر و سرمان را جز به شور عشقت مشغول مساز و سایه پرچم پرعظمت و عزتت را بر سرمان مستدام دار.
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسی معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضاء ندارد