مجنون در ره معشوقی چون لیلی، هر بلایی را به جان خرید تا این که گفتند:
در ره منزل لیلی که خطرهاست شرط اول آن است که مجنون باشی!
شاید مجنون نبودن خیلی از ماها به خاطر آنست که برق منزل لیلی هنوز چشمانمان را خیره نکرده یا اصلا هنوز عطر جان پرور عشق به صحرای وجودمان ندمیده است. آخر، هم شنیده ایم، هم دیده ایم، هم گفته اند و شاید هم تجربه کرده ایم که برای آن چه، که از جان دوستش می داریم چه سختی ها که آسانش نمی کنیم و چه خطرها که به جان نمی خریم؟
راستی وقتی کسی را دوست داریم چگونه و با چه ترفندهایی محبتش را جذب می کنیم؟
سبوی تشنگی مان را کجا می گذاریم بر سر کدام چشمه تا لیلی آن را بشکند و ما در دلمان ذوق کنیم و بگوییم بر سر کدام چشمه تا لیلی آن را بشکند و ما در دلمان ذوق کنیم و بگوییم اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
خودمانیم ها، عشق و عاشقی هم عجب دردسری دارد! ای بابا مجبوری به خاطرش از همه آن چه که دوست داری به آن چه که دوست دارد تغییر نظر بدهی و چقدر این تغییر برایت شیرین است. از غرورت از داشته هایت از خواسته های دور و درازت می گذری همه تن چشم می شوی و خیره به دنبالش می گردی، اشارت هایش را معنا می کنی و تازه کلی ناز او را می کشی خوب مجبور که نیستی، عاشق نشو راحت باش بی خیال و آسوده و آن وقت به تو هیچ ارتباطی پیدا نمی کند که لیلی چه بخواهد و چگونه بخواهد؟ یک زندگی آرام بی هیاهو و بدون عشق!
اصلا عاشقی با خود قوانینی می آورد سخت ... این را مجنون می گوید که موی سفید کرده در ره لیلی ...
وقتی عاشق کسی شدی باید اول خودت را فراموش کنی، نامت را هر چه هست عوض کنی و بگذاری مجنون!
اصلا اگر عاشق شوی مردم نامت را مجنون می گذارند چه بخواهی چه نخواهی ...
حالا یک سوال با این همه حرف و تفسیر که لبخند روی لبت آورده، شده ندیده عاشق یک نفر بشوی؟
در حالی که او را ندیده ای و فقط شاید از او شنیده ای.
چرا می خندی؟ خیلی ها عاشق کسی هستند که او را ندیده اند و در آرزویش مدام زمزمه می کنند.
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
خیلی ها در انتظار معشوقی ندیده روزگار می گذرانند بی تاب می شوند و حاضرند هر سختی را به جان بخرند اما عاشق شدن راحت است اما عاشق ماندن کار هر کسی نیست!
حالا ببینم عاشق معشوق ندیده، تا حالا رفتارهایت را بر مدار معشوق تنظیم می کردی و مختصات می گرفتی یا بر اساس دل خودت
هر کسی که عاشق معشوقی از جنس خود شده باشد(البته اگر این عشق، عشق پاک و الهی باشد.) بهتر می تونه حرف من را درک کنه وقتی میخوای بری نزد معشوق بهترین لباسها و عطرها را استفاده می کنی در حضورش خیلی مواظبی که چیزی از دهنت در نره!
واقعا با ادب و با شخصیت رفتار می کنی مگر غیر از اینه؟!
من که شخصا تجربه کردم و می دونم که همینطوره!
حالا به من بگو ببینم ما که در برابر یک عشق زمینی اینچنین هستیم دربرابر عشق به مولا و ارباب خود چگونه ایم و چه طور برخورد می کنیم؟
میخوای چند تا مثال خوب برات از عاشقای واقعی بزنم تا حساب کار دستت بیاد؟
آره چرا که نه!
عاشق واقعی حضرت امام (ره) بود که مردانه در مقابل طاغوت و ظلم جهانیان ایستاد.
عاشق واقعی مقام معظم رهبری است که با پیروی از امام و مقتدای خویش حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در برابر دنیای کفر و جور ایستاده اند.
عاشق واقعی سید حسن نصرالله است این شیر مرد بیشه عشق، این بچه شیعه و نوکر ارباب بی کفن که وقتی می گوید:
« لبیک یا حسین یعنی ... »
دل من و تو عاشق حسین (ع) می لرزه.
پس به عاشقای واقعی نگاه کن و درس بگیر و درست عاشق باش.