مرحوم «میرزا علی آقای شیرازی» یکی از دل سوخته های عاشق بود که نور عشق در سوز و حالش نمایان بود.
شهید بزرگوار استاد مطهری مرید سر سخت این عالم بزرگوار بود و طبق گفته ایشان، مرحوم علی آقای شیرازی چنان نهج البلاغه را تدریس می کرد که گویا زبانش زبان امیر مومنان علیه السلام بود. استاد مطهری در کتاب ارزشمند «سیری در نهج البلاغه» می نویسد:
«من وقتی در درس نهج البلاغه این شخصیت بزرگ قرار گرفتم تازه متوجه شدم که کلمات امیر مومنان علیه السلام دارای چه مضامین بالا و دقیقی است. ایشان نهج البلاغه را به من شناساند.»
در احوالات این عالم دلسوخته می نویسند:
یکی از طلاب در ایام ماه رمضان در کرج مشغول تبلیغ و وعظ و خطابه بود. او می گفت: شبی در خواب دیدم مردم ازدهام کرده اند، از کسی سوال کردم که این جمعیت زیاد برای چه جمع شده اند؟ گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علیه السلام برای دیدار از میرزا علی آقای شیرازی آمده اند و این مردم برای زیارت رسول خدا و امیر مومنان جمع شده اند.
پس نگاه کردم دیدم بسیاری از مردم می خواهند وارد منزل میرزا علی آقا شوند اما آنها را راه نمی دهند. بقول خواجه حافظ شیراز:
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
من نیز به سوی در حرکت کردم؛ اما مرا راه دادند سراسیمه وارد شدم، دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته اند و امیرمومنان علیه السلام نیز در کنار حضرت قرار دارند
میرزا علی آقای شیرازی رو به روی امام علیه السلام نشسته و حضرت از او سوالهایی می پرسند و پس از هر جوابی که مرحوم شیرازی می داد امیر مومنان علیه السلام می فرمود قبول داریم، قبول داریم.
میرزا علی آقا عرض کرد آقا! مقداری از وجوهات و اموال مردم نزد من است آنها را چه کنم؟ حضرت اشاره ای به من کرد و فرمود به این مرد بسپار.
آنگاه میرزا علی آقا در حالی که سر بر سینه مبارک امام علی علیه السلام گذاشته بود این اشعار معروف سعدی را زمزمه می کرد:
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک بر آرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
در این حال میرزا علی آقای شیرازی به ریاض جنت پر کشید.
می گوید از خواب بیدار شدم، تاریخ و زمان خواب را یادداشت کردم وقتی به قم برگشتم دیدم درست در همان تاریخ میرزا علی آقای شیرازی رحلت نموده است. آیت الله العظمی اراکی و سایر علما وقتی از این ماجرا خبردار می شوند بسیار گریه می کنند.